کد مطلب:243828 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

کرنش درندگان در مقابل امام
[130] 41 - شبلنجی آورده است:

یكی از نگهبانها گفته است: زنی پیش متوكل، ادعای سیادت كرد، لذا در جستجوی كسی برآمد كه راست و دروغ او را آشكار سازد، امام جواد علیه السلام را معرفی كردند و متوكل، قاصدی را بسوی حضرت فرستاد و امام جواد علیه السلام، نزد متوكل آمد، پس حضرت را كنار خود بر تخت نشانید و سیادت آن را از وی پرسید.

امام جواد علیه السلام فرمود: خدای متعال گوشت فرزندان حسین را بر درندگان، حرام كرده است، او را پیش درندگان بینداز، این خبر را به مدعی سیادت دادند و او به دروغ خود، اعتراف كرد، سپس به متوكل گفته شد: آیا این پیشنهاد را در حق خودش امتحان نمی كنی؟

پس متوكل دستور داد، تا سه تا از درندگان را حاضر كنند، آنها را به حیاط كاخش آوردند، سپس امام جواد علیه السلام را فرا خواند، وقتی حضرت داخل حیاط شد، متوكل در را بست، ولی درندگان، صدای خود را فرو خورده، خاموش گردیدند و چون حیاط را به طرف پلكان طی كرد،



[ صفحه 119]



در حالی كه آنها آرام بودند، خود را به حضرت سائیدند و پیرامونش، به گردش در آمدند، حضرت نیز با دست خود، آنها را نوازش فرمود: آنگاه بر جای خود، نشستند و حضرت به طبقه بالا، پیش متوكل رفت و ساعتی با وی به گفتگو پرداخت، بعد از آن از پلكان فرود آمد و درندگان، رفتار نخست خود را تكرار كردند تا اینكه حضرت بیرون رفت و متوكل، حضرت را با پیشكش نفیسی مشایعت كرد.

بعضی از حاضران، به متوكل گفتند: تو همچنان كن كه پسر عمویت، با درندگان كرد متوكل چنین جسارتی در خود نیافت و به آنها گفت: می خواهید مرا به كشتن دهید، سپس تأكید نمود مبادا آن را افشا كنند. [1] [2] .


[1] نور الأبصار:162.

[2] به نقل مسعودي، صاحب اين ماجرا، فرزند امام جواد، امام هادي است و اين گفته صحيح است، زيرا متوكل معاصر امام جواد نبوده، بلكه معاصر فرزند اوست. مروج الذهب 4: 86.